خمخـانه

هــــزارتـــــــــوی اندیشـه

خمخـانه

هــــزارتـــــــــوی اندیشـه

روان و خرد

در این خاک زرخیز ایران زمین
نبودند جز مردمی پاک دین

همه دینشان مردی و راد بود
کزان کشور آزاد و آباد بود

بزرگی به مردی و فرهنگ بود
گدایی در این بوم و بر ننگ بود

نه دشمن دراین بوم و بر لانه داشت
نه بیگانه جایی در این خانه داشت

از آن روز دشمن به ما چیره گشت
که ما را روان و خردتیره گشت

از آن روز این خانه ویرانه شد
که نام آورش مرد بیگانه شد

چو ناکس به ده کدخدایی کند
کشاورز باید گدایی کند

به یزدان که گر ما خرد داشتیم
کجا این سر انجام بد داشتیم

بسوزد در آتش گرت جان و تن
به از زندگی کردن و زیستن

اگر مایه زندگی بندگی است
دو صد بار مردن به از زندگی است

بیا تا بکوشیم و جنگ آوریم
برون سر از این بار ننگ آوریم
نظرات 1 + ارسال نظر
علی تجرد دوشنبه 11 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 06:30 ق.ظ http://delkhorha.blogfa.com

شعر خوبی بود ولی ایرادش اینه که به حال و هوای زمان ما ربطی نداره.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد