خمخـانه

هــــزارتـــــــــوی اندیشـه

خمخـانه

هــــزارتـــــــــوی اندیشـه

یاران هم پیاله یادشان خوش

امشب بعدازمدتها دوباره درخمخانه رو بازکردم ...

درودبیکران به تمام دوستانی که حتی دراین مدت طولانی مرا ازیادنبرده وچراغ خمخانه روشنی از وجودشان گرفت امیدوارم لایق اینهمه لطف باشم.

بـیـت الـحـــرام خُـم

حـال خـونـیـن دلان کـه گـویـد بـاز ؟

وز فـلک خـون خُـم که جـویـد بـاز ؟

شرمش از چشم مـی پـرسـتـان بـاد

نـرگـس مـسـت ، اگـر بــرویـد بـاز

جـز فـلاطـون خُـم نـشـیـن شــراب

سِــرّ حکـمـت بـه مـا کـه گـویـد باز ؟

هر که چون لاله کاسـه‌گـردان شـد

زیـن جـفـا رُخ به خـون بشوید بـاز

نگـشــایــد دلـم چـو غـنـچـه ، اگــر

ســاغـری از لـبــش نــبـــویـد بــاز

بس که در پرده چنگ گفت سخـن

بـِـبـُـرش مــوی ، تــا نـمـویـد بــاز

گِـرد بـیـت الـحـــرام خُـم حـافــظ

گـَر نـمـیـرد به ســر بـپــویـد بــاز

روان و خرد

در این خاک زرخیز ایران زمین
نبودند جز مردمی پاک دین

همه دینشان مردی و راد بود
کزان کشور آزاد و آباد بود

بزرگی به مردی و فرهنگ بود
گدایی در این بوم و بر ننگ بود

نه دشمن دراین بوم و بر لانه داشت
نه بیگانه جایی در این خانه داشت

از آن روز دشمن به ما چیره گشت
که ما را روان و خردتیره گشت

از آن روز این خانه ویرانه شد
که نام آورش مرد بیگانه شد

چو ناکس به ده کدخدایی کند
کشاورز باید گدایی کند

به یزدان که گر ما خرد داشتیم
کجا این سر انجام بد داشتیم

بسوزد در آتش گرت جان و تن
به از زندگی کردن و زیستن

اگر مایه زندگی بندگی است
دو صد بار مردن به از زندگی است

بیا تا بکوشیم و جنگ آوریم
برون سر از این بار ننگ آوریم

عینک ذهن

در کتابهای منطقی قدیم ذهن و فکر را طوری تعریف کرده بودند که بنابر آن، ذهن انسان خالی است و درست مثل یک آینه شفاف و جهان بیرون در آن منعکس می­شود. بنابر این، آنچه من می­بینم، همان است که هست و غیر از آن نیست.

کارتون کردگدن از مثال­های خوبی است که می­تواند نظریه عینک ذهن کانت را خیلی رسا بیان کند که خلاف نظریه قدیم است. در باور کانت، هر تصویری از جهان خارج که وارد ذهن می­شود، در قالب و شاکلۀ ذهن می­افتد و  شکل او را به خود می­گیرد و آن گاه است که ادارک می­شود. ذهن انسان یک ساختار «ماتقدم» یا پیشینی دارد و دوازده مقوله این ساختار را ساخته­اند. یک کاسۀ فلزی را فرض کنید که دوازده جایش ضربه خورده و تورفتگی دارد. هر مایه­ای که در این کاسه بریزید، فورا شکل ظرف را به خود می­گیرد و حتما آن دوازده تو رفتگی را پر می­کند و این مایه به شکل آن ظرف در می­آید. مایه فقط ماده ادارک است؛ اما ذهن برای ادراک نیاز به صورت هم دارد و صورت به واسطه این ظرف شکل می­گیرد. اما هر کسی بسته به قابلیت­های فیزیکی و ذهنی و ... فرهنگی­اش، ظرفی برای خود دارد. به عبارت دیگر، ظرف هر کس بسته به عواملی که مخصوص خود اوست، شکل گرفته و ادارک هر کس از جهان ویژۀ خود اوست. نتیجه آن که نمی­توان توقع داشت که ادراک من و تو عین هم باشد.

قبول نظریه کانت نتایج بسیار مهمی دارد از جمله مدارا و تساهل و تسامح نسبت به ادراک و رفتار دیگران و اینکه هر کس حقیقتی برای خود دارد و اعتقاد به خرده حقایق­ها و خرده عقل­ها. در حوزۀ عملی نیز اعتقاد به اخلاق­ها و رد اخلاق واحد.

مشکلی که پیش می­آید، نسبیت­گرایی در حوزۀ عمل است که آن را نیز باید با قرارداد رفع کرد. یعنی آدم­ها مثل بچه آدم می­نشینند کنار هم و با کمی گذشت و مدارا، بر سر اصولی توافق می­کنند و می­گویند فعلا ما بر اساس این اصول عمل می­کنیم تا ببینیم بعدا چه می­شود.



در این کارتون، جناب کرکدن هر چی که می بینه یک شاخ محترم وسطشه. این مثال خوبیه برای نظریه کانت. به عکسهای افتاده روی زمین هم توجه کنید.


برگرفته ازآوازباران



شناخت مغالطه

شناخت مغالطات ازآن جهت اهمیت داردکه; برخى، به عمد یا غیر عمدى، به گونه‏ اى استدلال می ‏آورند که در ظاهر صحیح است، اما معنا و محتوایى بسیار خطاآلود ومغلطه‏ آمیز دارد. پی‏امدِ ناگوار این خطاها و مغلطه‏ ها کم نیست. لذا شناخت آنها از چند جنبه براى هر انسانى ضرورى است:


1. شخصاً از مغالطه پرهیز کند
2. آگاهى یابد تا دیگران او را از این راه فریب ندهند
3. گرفتاران مغالطه را نجات دهد.


لینک دانلود دو کتاب ارزشمند درباره مغالطات:


دانلودکتاب مغالطات نویسنده:علی اصغرخندان


دانلودکتاب مغالطات نویسنده:david-keley